عاشقانه

سلام به همه دیروز یکی از هم محلیام که سنش کمتر از من بود و دختربود فوت کرد من خیلی ناراحت شدم.شاید تا چن وقت پست نذارم.تا اون موقع خداحافظ
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:,ساعت 16:4 توسط سمیرا| |

راستی امروز برای اولین بار ی برف خیلی قشنگ تو بابل زد همه جا سفیده سفید شد.... ی سورپرایز دیگه هم دارم برای علاقه مندان به شعر فریدون مشیری منتظر باشید که شعراشونو بزارم.روزتون برفی
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:54 توسط سمیرا| |

کسی ایا میداند بعداز یاد گرفتن نام تو و بعداز دوستت دارم به چه مینازد الفبا؟؟؟؟
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:52 توسط سمیرا| |

باران بیاید یا نیاید کنارم باشی یا نباشی خاطرت باشد یا نباشد من خیس از یاد توام...
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:51 توسط سمیرا| |

بدهکار مهربونی قلب ی زنم....که از بچگی منو صدا کرده پسرم....خاطرات ی پسر..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:51 توسط سمیرا| |

امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد همیشه هستی....همین حوالی..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:50 توسط سمیرا| |

کنار پنجره یک استکان چای داغ مهمان من باش.رفاقت من همیشه "تازه دم" است..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:50 توسط سمیرا| |

تا زنده ای در برابر کسی که به خودت علاقه مندش کردی مسئولی..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:50 توسط سمیرا| |

تنها یک برگ مانده بود درخت گفت منتظرت میمانم.برگ گفت تا بهار خداحافظ.بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ...دوستش را فراموش کرده بود..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:50 توسط سمیرا| |

نبودنت مثل تمام کردن سیگار است در نیمه شبی برفی... وقتی که تمام دکه های شهر بسته اند
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:49 توسط سمیرا| |

میخواهم چیزی بنویسم آن بالا از من عنوان مطلب میخواهد کمی پائینتر اندازه ی قلم دلتنگی نه عنوان میخواهد ، نه اندازه اش را با هیچ قلمی میتوان نوشت بگذریم اصلا نمی نویسم
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:49 توسط سمیرا| |

دلم برایت تنگ شده است ... قدِ یکی از سه نقطه های آخرِ نوشته هایم
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:48 توسط سمیرا| |

نزدیکت می شوم بوی دریا می آید دور که می شوم صدای باران بگو تکلیفم با چشمهایم چیست؟ لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:48 توسط سمیرا| |

به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید ، حتی اگر نشنوند
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:48 توسط سمیرا| |

خاک بر سرِ تمامِ این کلمات اگر تو از میانِ تمامشان نفهمی من دلتنگم
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:47 توسط سمیرا| |

بیچاره گل فروش تنها کسی است که، وقتی با گل وارد خانه می شود همه غمگین می شوند
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:47 توسط سمیرا| |

عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش ، رادیو پیام رو روشن کنی ببینی کدوم مسیر پر ترافیکه
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:47 توسط سمیرا| |

اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست ، اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست "شکسپیر"
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:47 توسط سمیرا| |

فرقی نداره حکم چی باشه رفیق....تو همیشه لازمی....
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:46 توسط سمیرا| |

یکی از لذت ها این بود که یـه وقتایی که از سرما دستام قرمز میشد تا چشمات بهشون میفتاد میگرفتیشون تو دستات و هــــــا میکردی و میگفتی باز تو دستکشات یادت رفت دختر ؟ ولی نمیدونستی که من از قصد اونارو ته کیفم قایم میکردم چه لذتی داشت دیدن نگرانی تو برای من
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:45 توسط سمیرا| |

نه هم جنسیم نه هم درد ولی خوب حرف دل مرا میفهمد دیوار اتاقم
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:45 توسط سمیرا| |

صداقت در مقابل سیاست دیگران ، سادگی ست و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت دکتر علی شریعتی
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:45 توسط سمیرا| |

بدترین چیز در زندگی، هراس در میدان جنگ و خیانت به دوست است "اسکار وایلد"
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:44 توسط سمیرا| |

هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم یکبار هم تو گامی بدین سو بردار نترس جریمه اش با من
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:44 توسط سمیرا| |

آغوشت را هر گونه مایلی برایش باز کن سد ها به اندازی آغوششان به دریا خیانت می کنند
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:44 توسط سمیرا| |

آنانی که تو را به خاطرِ هیچ خواسته ای دوست دارند به خاطر بسپار
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:44 توسط سمیرا| |

دل یک زن تمامی دنیای اوست شاه دنیایش باش ای مرد نه سردار سپاه که احساسش را در هم می شکند
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:43 توسط سمیرا| |

یادش بخیر یه کوچه ۸متری ۴تا آجر ، یه توپ پلاستیکی ۲ لایه دلخوشیامون خیلی ساده بود البته این حتما از خاطرات ی پسر بود نه من
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:43 توسط سمیرا| |

حواستون به بعضی حرف ها و بعضی کارا باشه چون خیلی وقتا ببخشید کار چسب زخمو نمی کنه
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:43 توسط سمیرا| |

نیمکت باهم بودن من تنهاست من دل نشستن ندارم تو دلیل نشستن باش
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:43 توسط سمیرا| |

مادربزرگ می گفت : دل هر آدمی دری دارد می گفت : باید باز کنی در دلت را روی لبخند آدم ها می گفت : هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند می گفت : کلید دل آدم دست خود آدم نیست می گفت : انگاری کلیدها را دم خلقت پخش کرده اند بین آدم ها و هر کسی یکی برداشته برای خودش می گفت بلند شو برو بگرد بگرد ببین کلید قلب کیست توی دست هایت ؟ ببین کلید قلبت کجاست ؟
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:42 توسط سمیرا| |

خواهری خاطره ای نیست که از یاد رود...خاروخاشاک سبک نیست که بر باد رود...خواهری با تو بهاریست پراز عشق و امید...خواهری با تو محال است که از یاد رود...خواهر مهربونم تا عمر دارم دوستت دارم..
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:42 توسط سمیرا| |

داداش کوچولوی مهربونم متنی پیدا نکردم برات ولی بیشتر از همه مخلص خودتم مهربون....
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:40 توسط سمیرا| |

خدایا چیزی بهتر از بهشت داری؟ واسه مادرم میخوام.... مادرم عزیز دلم تا آخرش دوستت دارم....منو ببخش اگه گاهی بد بودم...
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:38 توسط سمیرا| |

پدر پشت در نقاب خنده هایش را می زند و غم هایش را در جیبش می ریزد و وارد خانه می شود پدر ناراحتی هایش را پشت روزنامه پنهان می کند پدر در تمام آینه ها فریاد می زند : حال من خوب است پدر دوستت دارم ها را با چشمانش می گوید چون عشق پدر همیشگی است پدر ، سایبان لحظه های بارانی چشمان پدر ، شعری است مردانه پدر سرباز کهنه کار جبهه های روزگار پدر برای من همیشه پدر خواهد ماند پدرم دوستت دارم و دستان مهربانت را میبوسم.....
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:38 توسط سمیرا| |

کسانی که از خود می رنجانیم مثل ساعت هایی می مانند که صبح دلسوزانه زنگ می زنند و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم بعد می فهمیم که خیلی دیر شده
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:37 توسط سمیرا| |

چقدر دوستت داشتم چقدر نفهمیدی نمی گویم زیباترین اما تو ، مهربان ترین آدم زندگیت را از دست داده ای
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:37 توسط سمیرا| |

وحشی ترین گلها هم به عظمت باران تعظیم میکنند.تو آن باران قابل تعظیمی
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:32 توسط سمیرا| |

انشااله روزی بیاد که همه اسامون که به هم اس ام اس میفرستیم همه ازسرخوشی باشه. .
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:32 توسط سمیرا| |

خدایا مارا ببخش به خاطر همه درهایی که زدیم، و هیچ کدام خانه تو نبود
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:,ساعت 17:32 توسط سمیرا| |


Power By: LoxBlog.Com